۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

پست 3

سلام...!

هنوز وقتی تو گوگل وبلاگ قبلیم رو سرچ کنم از قسمت cached میشه دیدش... آخرین پست فانا رو خیلی ها نخوندن، چون همون روز وبلاگم مسدود شد... واسه همین هم به عنوان آخرین یادگاری از فانا و هم به خاطر شماها منتقلش میکنم اینجا :)


اممم... خب راستش من نمیخواستم این ترم هم بیام غرغر نامه بنویسم اما خودتون هی گفتین مثل قبل نمینویسی و دلمون واسه غرغر هات تنگ شده و... منم به خاطر شما مجبور شدم بیام غرغر نامه بنویسم! یه وقت فکر نکنین خودم هم دلم میخواست بیام غر بزنم ها! نه! فقط به خاطر درخواست شماس (اسمایل یه نگار پررو که داره سوت میزنه)

دقیقا 2ماه و 20 روزه ما داریم میریم دانشگاه! این ترم استادا از همون جلسه ی اول تحقیق ها رو مشخص کردن و ما هم مثلا تصمصمِ کبری گرفتیم که همون اولای ترم تحقیق هامون رو تحویل بدیم راحت شیم! اما رسیدیم آخر ترم و زمان ارائه ها رسید و ما هنوز هیچ کار نکردیم! من تازه دیشب تو اینترنت داشتم دنبال تحقیق آماده میگشتم! آخه یکی دو تا نیستن که! 7 تا تحقیقه و بعضی هاشونم که خودشون به اندازه چند تا تحقیقن! مثلا واسه یه درسمون باید راجع به 12 گونه تحقیق کنیم که این خودش انداره 12 تا تحقیقه!! یعنی دلم میخواد سر به تن این استادایی که تحقیق میخوان نباشه ها!

حالا بحث تحقیق به کنار ! این ترم برنامه ی امتحانام داغون تر از همیشه اس و اوج داغونیشم اینجاس که امروز یه امتحان، فردا 2 امتحان و پس فردا باز یه امتحان دارم!! تازه ابن 4تا درس سخت ترین درسای این ترممه که باید تو 3 روز پشت سر هم برم امتحان بدم... اول ترم وقتی دیدم برنامه ام اینطور داغونه به خودم گفتم این ترم مثل بچه ی آدم میشینی درس میخونی و مثل همیشه نمیذاری جمع شه واسه شب امتحان ها! اما از اونجایی که آدم بشو نیستم هنوز یه کلمه هم از هیچ کدوم این درسا نخوندم!!

یک ماه 4و5 شنبه ها تعطیل بود و استادا تا روز قبل از امتحان ترممون هم جبرانی گذاشتن! آخه کی میره این جبرانی ها رو؟! چرا همچین میکنن آخه؟

تازه 2تا از بازدید هامون هم هنوز مونده و حتی تاریخش هم مشخص نکردن! امیدوارم نذارن یه هفته مونده به امتحانا و گزارش بازدید هم بخوان!

پنج شنبه داشتم پشت صحنه ی آکادمی رو میدیدم... همزمان داشتم کلم هم خورد میکردم واسه سالاد... حواسم رفت به تی وی و انگشتمو قطع کردم! تا استخونش چاقو فرو رفت... انقدر فشارش دادم و بعدم چسب زخم رو محکم زدم بهش تا چسبید به هم... حالا هی میخوام برم حموم میترسم پارگی دستم دوباره باز شه!

هوا هم که آلوده اس و تا از خونه میرم بیرون سردرد میگیرم... تازه طرح زوج و فرد هم که اعصاب نذاشته واسه مون و نمیشه ماشین ببریم...

دیگه هر چی فکر میکنم غرغر دیگه ای یادم نمیاد
فعلا بای بای

پ.ن : چرا زمینه ی اسمایلی ها اینجا سفیده و بی رنگ نیست؟ هرکار کردم نشد درستش کنم...

۵ نظر:

  1. سلام عزیزم .عجب بلاگفایی شده به مشتریای ثابتشم رحم نمی کنه می گم نکنه این بلا سر وبلاگای ما هم بیاد؟بعید نیس
    اینجا رو لینک کردم با این حال امیدوارم خیلی زود اون وبلاگت دوباره آپ بشه

    پاسخحذف
  2. احتمالا این بلا سر بقیه هم می یاد

    تو ریدر فک کنم بتونم کل پستاتو کپی کنی برداری ...

    پاسخحذف
  3. سلام
    سالها در بلاگ اسپات وبلاگ نویسی کردم ولی یکی از مشکلات اساسی که داشتم نظر گذاشتن برای دوستانم آسان نبود و همین مشکل باعث کوچ کردن به میهن بلاگ بنده شد
    دعا می کنم بلاگ اسپات بهتر از من با شما باشد
    و اما دلیل اصلی حضور بنده:
    شما دعوتید به وبلاگ بنده
    امیدوارم با حضور سبز خود و نظر گرم خود بنده را خوشحال بفرمایید
    بی صبرانه منتظرم
    ممنون.

    پاسخحذف
  4. کاملا حق با شماست ولی خوانندگان عادی با وبلاگ خارجی کمی مشکل دارند!
    راستی مطالب وبلاگ من رو خوندید؟نظری نداشتید؟
    راستی نظرتون در مورد تبادل لینک چیه؟
    امیدوارم خوانندگان خوبی برای وبلاگ یکدیگر باشیم
    ممنون از حضور

    پاسخحذف
  5. خواهش میکنم مگه گلبرگ رو نمیشناسی وب منو میخونه اما وب نداره خواست ازم تا آأرستو بهش بدم!!!؟دی: هرچند از حق نگذریم اینجا نظر دادن یه نمه مشکله اونم با این نت هندلی من

    پاسخحذف